دیگر نمی گویم بیــــــا…
هر جا نبودنت را درک کرده ام! جایی نبوده مگر ردی از
گناه من راه بودن تــــو را مسدودکرده…
می گویند: هزار و صد هفتاد و نه سال است که مردی در انتظار
۳۱۳ مرد است…ما را ببخش که، آنقدر مرد نشدیم
که نامردی عالم را برداشته…
هنوز هم فقط زبان هایمان میچرخد که بیا …
و دل هایمان همچون کوفیان با تـــــــو نیست…
خط به خط این مثنوی هزار ساله را هزاران نامرد چون من برایت سروده اند…
و هنوز تو ۳۱۳ یار
۳۱۳ جوانمرد را از میانمان نیافتی برای همراهی …
هنوز هم تنهاترین تنهایی، میان تن ها…
پس حالا که مرد نیستیم،همان به که دم از درد نزنیم…
اجرت با خانوم فاطمه زهرا
پاسخ:سلام وتشکر